با عـــــــــــــــــــــــــــــــین

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی

امان از قلب سید علی

پنجشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۵۶ ب.ظ
زمانی که نیروی انقلاب کنار گذاشته شود،
گرگ صفتان اطراف ولی را فرا خواهند گرفت...!
پ.ن:خیلی ها باید جواب پس دهند.

نظرات  (۱۴)

بالاغیرتا هاشمی و روحانی نیروهای انقلاب بودند یا احمدی نژاد؟
اگر حالا آن یاران انقلاب به نظرتان گرگ صفت هستند باید دوباره آن حدیث را یاد آوری کنم که هر پرچمی قبل از قائم بر افراشته شود همراهش طاغوت است. 
حالا کار به جایی می رسد که همین یاران انقلاب عاشورا را که ناموس شیعه است رسما تحریف می کنند و درس مذاکره می نامند و صدایی از احدی از بزرگان قم و نجف بلند نمی شود.

البته امام خمینی تقصیری نداشت. اما شما مسوولیت دارید مردم را متوجه کنید که اگر امام زمان نباشد سر نوشت محتوم هر انقلابی همین است. اگر باز هم انقلاب کنید باز هم سرنوشتش همین است. 


دیگه خیلی بی انصافی دارید میکنید

گرگ صفتان؟؟؟

به مسعود: اینطور که متوجه شدم (هم در نظرات قبلی و هم اینجا) شما اصرار بر بیهوده بودن انقلاب و تشکیل حکومت دارید و دست آویز محکم شما همان حدیث بسیار معتبر است، نظرات شما را البته چند خط در مین قبول دارم ولی مغلطه ها را...! برچسب نمیزنم ولی اکثر تفکرات و استدلال های شما و حتی اصرار بر همین حدیث، کمی رنگ و بوی تفکرات گروهی را دارد که در طول ایجاد و گسترش خود همیشه نگاه سطحی به ظهور و گسترش اسلام داشته و دارند و برای توجیه خود (به عبارتی راحت طلبی اسلامی خود) و  هزینه ندادن برای اسلام ناب، علت دینی و حدیث خوانی و اصرار بر حق امیرالمومنین و دشمنی شیعه و سنی را علم کردند! اما اگر حجیت با یک حدیث به دست می آید، حداقل یکبار علت صدور حدیث را بررسی میکردید؛ زمان ائمه با علم کردن پرچم مهدی موعود و ادعاهای دروغین ظهور، شیعیان گروه گروه کشته میشدند و آن زمان خطر از بین رفتن و ضعیف شدن شیعیان بسیار زیاد بود! امام با گفتن این سخن سعی در حفظ شیعیان داشت ودلایل دیگری هم هست که به راحتی میشود از آنها باخبر شد اگر بگردید! ولی در عوض احادیث دیگری هم هست که متقن اند و درباره ی ظهورند و وظایف منتظر را مشخص میکند.که اگر خودتان به آنها دست پیدا نکرده اید ان شا الله میکنید!

ولی الان بحث اینجاست که اگر ائمه همگی برای ما حامل پیام واقعی اسلامند، پس از تمامی رفتار و کردار و قول تک تک آنان باید درس گرفت نه صرفا یک سخن از یک! اگر حق از حضرت امیر علیه السلام غصب شد پس از باقی ائمه هم شده! امام حسین را برای آزادگی الگو میکنیم و عزادار میشویم بدون اینکه ببینیم امام در برابر گسترش ظلم چه رفتاری نشان داد. کنار کشیدن خود از دایره مبارزه و پاک نگهداشتن دامان از قیام باطل راه دفع ظلم نیست! راه آن همان است که خدا میگوید: لا یکلف الله نفسا الا وسعها! اگر توان این را داری که اساس ظلم را بکنی باید عمل کنی. حکومت طاغوت اشاعه ظلم بود و نه فقط آشکار. همین که مسلمان واقعی بودن در جامعه سخت باشد، یعنی ظلم! اما اگر توان داری این را تا حدی کمرنگ کنی به طوری که حداقل به اسلام  بیشتر شبیه باشد تا کفر یعنی تلاش برای رفع ظلم. حالا شما معتقدید که حکومت اسما اسلامل دلخوشی کمی است در برابر حکومت مهدی ارواحنا فداه.بله کم است اما کسی هم نگفته کافی است! فرض کنیم امام زمان (عج) همان زمان شاه ظهور میکرد، تمامی مشکلاتی که قبلا اشاره کردید بعد از ظهور ایجاد میشود. آیا همه مردم آن زمان کشش این بار عظیم را داشتند؟ ما تلاش میکنیم امام را بیاوریم در زمانی که بیشترین طلب برای ظهور است. مردم با انقلاب آزمایش عظیم ولایت را پس دادند. ائمه1400 سال پیش بودند و کسی تصوری از شرایط ظهور نداشت، اما وقوع انقلاب حداقل مفاهیم اسلامی را در جامعه قابل دسترس کرد. و حتی اگر مردم از این حک.مت هم ناامید شوند باز هم ضرر نکردیم، بلکه یا طلب موعود قوت میگیرد و یا اینکه میفهمیم سربازان آماده ای برای مولایمان نیستیم....

احمدی نژاد قبل از اینه کنار گذاشته شود خودخواسته کنار رفت...

کمی بدون غرض نظر انقلابیون و حتی اطرافیانشان را را درباره ایشان  بررسی کنید...

پاسخ:
انقلابی،وما الدراک انقلابی؟
من چند وقته که دارم وبلاگت رو می خونم رفیق.
خیلی اهل کامنت گذاشتن تو سایت ها و وبلاگ ها نیستم ولی این پستی که گذاشتی و این تعابیر عجیب و غریب و درداوری که در مورد مسئولین نظام به کار می بری واقعا هر کسی که تعلق خاطری به نظام و انقلاب و رهبری داشته باشه رو ناراحت می کنه.
قطعا این طرز تفکری که شما داری، بیشترین ضربه رو به نظام و انقلاب می زنه.
این همون اشتباهی بود که احمدی نژاد هم مرتکب شد ( مخصوصا در دولت دهم) و البته از این طریق بیشترین ضربه رو به خودش وارد کرد.
من هرچند در انتخابات 84 و 88 به احمدی نژاد رای ندادم ولی از نزدیک شاهد تلاش ها و فعالیت های خالصانه  و بی چشم داشت نیروهای مومن و مذهبی در ستادهای احمدی نژاد بودم.
کسانی رو می شناختم که هیچ موقع پاشون به هیچ ستادی باز نشده بود ولی واقعا با نیت خالص و فقط در جهت خدمت به نظام و انقلاب در ستادهای احمدی نژاد کار می کردند.
ولی افسوس که عملکرد ایشون در دو سه سال اخر دولت دهم و بحران افرینی های پیاپی و غیر ضرور همه ی اون تلاشهای مخلصانه رو از بین برد.
جریانات وفادار به انقلاب و نظام دردمندانه و با حیرت شاهد اقدامات عجیب و بحران افرینی های روزانه اقای احمدی نژاد بودند و استخوان در گلو و خار در چشم فقط نظاره گر بودند.
افسوس که شما بعنوان طرفدار جناب احمدی نژاد، هنوز هم نمی خواهید عبرت بگیرد و متوجه نیستید که این طرز تفکر ، گرگ صفت خطاب کردن رئیس جمهور فعلی کشور و خطاب کردن مسئولین نظام با عناوین عجیب و غریب بیشترین لطمه رو به نظام و انقلاب می زنه.
من طرفدار روحانی نیستم ولی وقتی شخص رهبری اعلام می کنه که: من هر شب برای موفقیت شخص اقای روحانی  و دولش دعا می کنم و به درستی فرمودند که موفقیت این دولت(هر دولتی) در درجه اول موفقیت نظام به حساب می اد، من نمی دونم این عبارات شما چه معنی می ده.
حرف واسه گفتن زیاده. ولی دردمندانه بعنوان کسی که موفقیت نظام اسلامی و  سربلندی جمهوری اسلامی در درجه اول اهمیت برام قرار داره، ازتون می خوام که به این رویه نادرست پایان بدید.
قطعا این تفکر شما به بهانه حمایت از اقای احمدی نژاد هیچ کمکی به ایشون نمی کنه.
موفق باشید.
پاسخ:
سلام.
متن و دلسوزی شما رو خوندم.
خداروسپاس می کنم که افرادی اطرافم هستند که اشتباهاتم رو،دلسوزانه گوشزد کنند.
اما درباره اینکه شما فرمودید منظور من از کلمه گرگ صفت،رئیس دولت قانونی کشور است؛باید عرض کنم سخت در اشتباه هستید.
بنده ابدا جناب روحانی رو با امثال فتنه گر ها جمع نمی بندم.
حساب ایشون با آن گرگ صفتان جداست.
منظور بنده متفاوت با اون چیزی ست که شما برداشت کردید.
باز هم متشکرم بابت اینکه تذکری از روی دلسوزی به این برادر کوچک تون دادید.
  • مسعود به من
  • آقای من عزیز

    آخر چرا وقتی انسان حق را می بیند آن را انکار کند؟
    اولا تمام حرف من این بود نه نباید زندگی خارج از حکومت امام را پذیرفت. شما چطور به خودتان اجازه می دهید باز هم تکرار کنید که " راحت طلبی اسلامی و هزینه ندادند برای اسلام؟"
    شما اصلا آن کامنتهای قبلی را ذیل لینک ذیل خوانده اید؟
    حکومت اسلامی
    چهارشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۴۲ ق.ظ
    http://baein.blog.ir/1393/07/30/%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C1


    اصلابحث پذیرش شرایط و تفکرات انجمن حجتیه ای نبود. بحث نفی اصل زندگی بود. 

    ثانیا: شما چطور به خودتان اجازه می دهید بگویید این حدیث برای تقیه بوده و فلان و بیصار؟ اتفاقا حدیث در زمان امام صادق است و در اوج کشاکش در گیریهای بنی امیه و بنی عاس و حداقل فشار بر اهل بیت و زمانی که هر کس از راه می رسید قیام می کرد!

    ثالثا: نه خیر. من بلد نیستم. شما اگر توانستید یک حدیث و فقط یک حدیث پیدا کنید که اهل بیت گفته باشند می توانید بدون امام بروید قیام کنید و برای خودتان حکومت درست کنید! آری. آرئه همه نور واحد هستند و هرگز چنین چیزی را تایید نکرده اند. 

    رابعا: اگر واقعا از ظلم خسته اید و می خاهید از مظلوم حمایت کنید پس چرا به زندگی خارج از غیبت ادامه می دهید؟ آدمی که تشنه است و حقیقتا آب می خواهد از محل استسقا بر نمی گردد تا باران ببارد. 

    آقای عزیز!
    یک نفر بشدت مرض است و نیاز به حراحی دارد. اما یک راه هم هست و اینکه به او دایم داروهای مسکن بدهیم. د اروی مسکن مدتی اثر می کند و سپس درد با شد بیشتر بر می گردد و باز هم باید داروی مسکن قویتری استفاده کنیم. البته تا وقتی که بیمار از جراحی می ترسد و تن به کارد حراج نمی خواهد بدهد چاره ای نیست جز استفاده از مسکنها. من استفاده از مسکنها را نفی نمی کنم. مسکن مال چنین وقتها ییاست. اما صرار دارم که به جای اینکار مریض را راضی کنید دل به دریا بزند و خود را تسلیم حراج کند. 
    درمان ما در تسلیم کردن خودمان به امام است و کنار گذاشتن همه این داروهای مسکن. اما خوب تا زمانی که مردم نمی خواهند این حراجی را البته که باید از این مسکنها استفاده کنیم و این توجیهات را بتراشیم والله بالله تالله اساسا نیازی حی به نواب اربعه هم نبود اگر همان وقت مردم خود امام را می خواستند. اما تا برای مردم زندگی در حاکمیت غیر معصوم ممکن به نظر می رسد امام خودش را تحمیل نمی کند. 

    گفتید زمان شاه مردم آماده نبودند! البته که نبودند! آنها باید این سبک حکومت را هم تجربه می کردند تا مطمئن شوند که حتی فقیه عادل هم یک مسکن است. مسکنی قویتر از مسکنهای قبلی. 

    تا زمانی هم که هنوز مدل حکومتی غیر از مهدی برای مردم متصور و قابل پذیرش است ظهور در کار نیست. هر حکومت باید بیاید و بدتر از قبل بشود.تا مردم به این باور برسند. بچه  تا به پستانک راضی می شود شیر مادر را نخواهد خورد.  

    شما را آدمی منطقی تری تصور میکردم!

    این طرز جواب دادن شما که صرفا جمله  "شما چطور به خودتان اجازه می دهید"  را دلیل اثبات یا رد ادعایی میدانید کمی دور از ادب مباحثه میدانم. البته که همه یک عقیده ندارند و اگر هدف بحث اقناع باشد نه تحمیل مثمر ثمر است. این صحبت هایی که اینجا شد را ذیل همانن مطلب حکومت اسلامی میخواستم بگویم که لزومی نشد، ولی همه ی نظرات شما را خواندم و اگر شما هم به همان دقتی که من نظر شما را خوانده بودم، این نظر مرا خوانده بودید اینقدر با عجله جواب نمیدادید. گفته بودم که با مباحثی که در آن نظرات سابق ابراز کرده اید یکی در میان! موافقم ولی آنچه باعث موافق نبودن کامل میشود استدلال های ناقص و بررسی های یکجانبه است. خدارا شکر که شما هم کاملا علت صدور حدیث را فهمیدید و اذعان دارید که مربوط به زمان شورش ها و هرج و مرج انتقال حکومت است. پس تقیه ای در کار نیست(که البته من هم جایی این را ادعا نکردم). امام علنا شیعیان را از جمع شدن به دور عده ای امام نما منع کرده اند و در نتیجه این قیام ها را غیر واقعی میدانند. خودتان هم کمی تامل کنید موضوع واضح است احتیاج به جنجال ندارد. درباره احادیث دیگر هم من از شما متعجبم که این همه وقت و همت تشکیلات به این عظمت صرف خطبه غدیر و ... میشود اما کمی امام شناسی و منتظر امام بودن که عبادت و برترین اعمال و ... است شرح داده نمیشود.

    البته رایج ترین حدیثی که به نظرم شما هم باید آن را حتما شنیده باشید و ان شا الله در تفسیر ساده آن به قول خودتان انکار حق نکرده باشید حدیث معروفی است که از امام تکلیف زمان غیبت را میپرسند و ایشان پاسخ میدهند که به راویان حدیث رجوع شود.مردم هم به راوی حدیث که مرجع تقلید است رجوع کردند- و مثل حکم حکومتی که میرزای شیرازی در تحریم تنباکو داد و یا رهبری قیام سربداران توسط شیخ حسن جوری که منجر به کوتاه شدن دست مغول از شرق ایران شد- و ایشان طلب بسیج همگانی ملت برای رفع شر طاغوت از سر ایران و اسلام  را کردند.

    اگر فرمانده ای سرداری را برای امری میفرستد آیا اختیار تصمیم گیری شرایط پیش بینی نشده را میدهد یا توصیه میکند در هر شرایطی منتظر دستور از جانب من باش؟ حضرت امیر هم مالک را با همین مقدار دامنه اختیار به مصر فرستاد.

    اگر امام بدون هیچ قیدی ذکر میکند رجوع به راویان، یعنی اگر فقیه دین باشد تشخیص میدهد در هر شرایطی چه چیزی لازم است. یکبار تحریم،یکبار دست بردن به سلاح،یکبار قیام. حال تمکین نکردن نظر نماینده امام و به تبع امام چه سرنوشتی دارد، رجوع کنید به داستان کوفه و مسلم علیه السلام.

    البته رجوع به غیر امام فقط در زمان غیبت نیست. در همان زمان امام صادق هم اگر کمی جستجو کنید احادیثی پیدا میکنید که در حضور امام مسئله ای پرسیده شده و ایشان جواب را بر عهده شاگردان گذاشته اند و از دیگران خواسته اند به آن فرد رجوع شود.

    مسئله اینست که شما نظر خود را کامل ابراز نمیکنید و مشخص نمیکنید شمای منتظر واقعی به غیر از سر به کوه و بیابان گذاشتن و استغاثه برای ظهور دقیقا چه سبک زندگی مهدوی را برای طلب امام توصیه میکنید؟

    تا اینجا سعی شد پاسخ بحث حال و احتمالا آتی شما داده شود و به نظر کافی میرسد،اگر به دقت تامل کنید و برای به دست آوردن اطلاعات فقط به یک منبع رجوع نکنید؛اگر به جای بحث سازنده و به دور از غرض باز هم سعی در تکرار مطالب قبلی داشتید ترجیح میدهم به جای پاسخ، شما را به همان که گفته شد رجوع دهم مگر باز کردن دریچه جدیدی در گفتگو.

    والسلام من اتبع الهدی ...

  • مسعود به من
  • آدم منطقی هرگز به خودش اجازه نمی دهد با نادیده گرفتن و یا تحریف سخن مخاطب ؛ آنچه را در ذهن خودش می گذرد به عنوان منظور طرف مقابل اعلان کند. 

    در واقع اصلا بحث در خصوص لزوم تشکیل حکومت اسلامی نیست که ناگهان به عدیر اشاره می کنید. البته که حکومت اسلامی برای مسلمان لازم است. اما راز غدیر این است که یک مسلمان اساسا نباید هیچ حاکمیتی را خارج از حاکمیت امام معصوم یپذیرد. اما این بدان معنی نیست که امام خودش را تحمیل می کند. خود مسلمانان باید به این نتیجه برسند که زندگی اسلامی بدون حکومت امام ناممکن است.
    حال که این بحث را پیش کشیدید بهتر است به طور بنیادی در موردش بحث شود:
    بگذارید همینجا اشاره کنم به دروغ بسیار رایجی که در منابر و کتابها گفته می شود و ادعا می شودکه امام علی علیه السلام 25 سال سکوت کرد برای آنکه اسلام نابود نشود. و البته اینجا این حرف صحیح است. اما وقتی می خواهند توضیح بدهند که منظور از نابودی اسلام در صورت ساکت نماندن حضرت امیرالمومنین علیه السلام چیست، اشاره می نند به وضعیت خطیر اسلام و پیامبران دروغین و خطران ایران و روم و... می گویند مثلا اگر امام ساکت نمی ماند اسلام نابود می شد! 
    ولی دروغ می گویند.
    دلیل سکوت امام این چیزها نبود. امام خودش بهتر از هر کسی می توانست این مشکلات را حل کند. امام حتی می توانست با نیروی شخصی خودش و با نیروی الهی امامتش این جماعت سقیفه را به طرفه العینی نابود کند و خودش زمام امور را به دست بگیرد. اما نکته اینجا است که در آن صورت هدف اسلام که نقش مردم  مومن و خواستن مردم مومن است از بین می رفت. 

    والا امام بارها و بارها از مردم مدینه و مهاجر و انصار دعوت کرد برای قیام. شاید بدانید که چهل تن در خالنه حضرت زهرا شبانه آمدند و بیعت کردند و قول دادند که فردا با سرهای تراشیده در هنگام ظهر بر در مسجد حاضر خواهند شد. اما بحز سلمان و ابوذر و مقداد ( یا به نقلی زبیر) کسی نیامد. عمار هم با تاخیر بعد از ظهر آمد! که امام فرمود مرا به کمک شما نیازی نیست. 
    اما اگر براستی این چهل نفر آمده بودند آیا باز هم امام قیام نمی کرد و همچنان نگران تفرقه بین مسلمانان و پیامبران دروغین و ایران و روم و.. باقی ماند؟ ابدا. قطعا قیام می کرد و حکومت را تشکیل می داد و به جنگ اهل سقیفه می رفت.
    اما نکته اینجا است که تا این متدینان و خوبان امت گماتن می کردند می شود با ابابکر هم به صورت مسلمان زندگی کرد امام خودش را تحمیل نمی کند. و این است معنای آنکه اگر امام خودش اقدام می کرد اسلام نابود می شد. اسلام آمده تا انسان را رشد دهد و به جایی برساند. نه اینکه بر انسان تحمیل شود. 
    اما وقتی مردم عثمان را می کشند و به جای رفتن در خانه دیگران مستقیما در خانه امام می آیند می فرماید دیگر حجت بر امام تمام شد. اگر این خواسته مردم نبود باز هم به سکوت و خانه نشینی ادامه می دادم.
    اگر امام حسن علیه السلام صلح می کند. باز هم به همین دلیل است. چون بهترین خوبان امت گمان ی کنند معاویه فردی سیاستمدار است. می شود زیر سایه او به عنوان مسلمان زندگی کرد. جالب اینکه خود معاویه هم همین را بعد از صلح خطاب به مردم کوفه می گوید! که ای مردم کوفه آیا کمان می کنید من با شما جنگیدم که نماز بخوانید یا به حج بروید؟ من می دانم شما اینکارها انجام می دهید! من فقط می خواستم بر شما حکومت کنم! و البته به نظر مردم هم این موضوع اشکالی ندارد. پس برای چه امام خودش را تحمیل کند؟
    اگر امام حسین قیام می کند باز به خاطر مردم است. اهل کوفه با اصرار گفتند ما دیگر پشت سر والی یزید نماز نمی خوانیم ما تورا می خواهیم. امام هم آمد. البته از این جماعت فقط 72 نفر واقعا سر پیمان خود ایستادند اما همین تعداد کافی هستند برای آنکه قیام بر امام واجب شود. 72 نفری که ابدا حاضر نیستند زندگی در غیر از حاکمیت امام را بپذیرند. 
    اما مگر همین امام حسین علیه السلام نمی توانست مثلا کمک اجنه را قبول کند؟ مگر امام نمی توانست همانطور که با یک اشاره طبل ها و بوقهای لشکر ابن سعد را از کار انداخت تا با آنها سخن بگوید، آنها را کلا دود کند و نابود کند؟ پس چرا نکرد؟
    چون باز هم خود انسان است که باید امام را بخواهد. امام خود را را تحمیل نمی کند. تا لحظه آخر باید اختیار و فرصت داده شود تا انسان خودش راه را انتخاب کند. حتی اگر این ائوج لطف خدا به شمر است که سر امام حسین بریده نمی شود و مجبور است سر را  از قفا جدا کند. تا به همین اندازه با فرصت داشته باشد پشیمان شود.
    این است اسلام. همه چیزش فقط برای مقام انسان و کرامت انسان است.

    همین امام صادق علیه السلام  که حدیث مورد نظر را فرمود روزی با معلی صحبت می کرد. معلی گفت آقا شما اقلا صد هزار نفر طرفدار دارید چرا قیام نمی کنید! فرمود بلکه بگو نیمی از مردم! سپس فرمود با من به ینبع بیا. در آنجا امام املاکی داشت. امام گله ای را به معلی نشان داد و فرمود به خدا اگر به اندازه ای که این چوپان بزغاله دارد من شیعه داشتم حرام بود که قیام نکنم! معلی می گوید بزغاله ها را شمردم هفده تا بیشتر نبودند. 

    چرا امام رضا علیه السلام واقعا غریب الغربا است؟ به خاطر اینکه دور از وطنش بود؟ نه. 
    به خاطر اینکه امامی بود که شیعیانش او را نمی فهمیدند و هنوز هم شاید نفهمند. شیعیان نمی فهمیدند چرا امام پیشنهاد خلافت را  رد می کند. 
    مامون آمد رسما بیعت کرد و گفت من خلافت را به شما می دهم و با شما بیعت می کنم. دیگر فرصت بهتر از این؟ چرا امام قبول نکرد؟ 
    متاسفانه در اینجا یک عده افراد خوب اما ساده برای خودشان دلایل مضحکی تراشیده اند نظیر اینکه مثلا امام می ترسید متهم شود که حب قدرت دارد! یا مثلا می ترسید که در صورت اعلام حکومت در مرو ، بی عباس در بغداد در مقابلش بایستند! و این توجیهات بسیار مسخره است چون وقتی امام تکلیف داشته باشد به حکومت نه حرف مردم برایش مهم است و نه سختیهای این راه. 
    اما رازش این بود که امام در پاسخ به مامون فرمود اگر این حکومت حق تو است و خدا به تو داده که حق نداری آن را به دیگری ببخشی. و لگر حق تو نیست که تو حق نداری آن را ببخشی.
    نکته این است. اگر مامون اعتراف می کرد که آقا اجداد من قبلیها همه غاصب بودند حکومت حق شما است و من هم نوکر شما ، امام رد نمی کرد. اما مامون در ببین تمام ذدشمنان ولایت از از روز اول تا الان از همه باهوشتر و خبیث تر بوده است. او از معدود کسانی بود که راز تشیع را فهمیده بود و به طور سیستماتیک و ولو با فدا کردن خودش می خواست تشیع را نابود کند. او می خواست کاری کند که حکومت در اسلام هم بشود حکومت سکولار. قابل تفویض به دیگری. مامون داشت نقش مردم و اعتراف آنها به نیاز به حاکمیت امام را حذف می کرد. برای همین هم وقتی هیچ طوری موفق نشد بزور ولایتعهدی را بر امام تحمیل کرد و متاسفانه شیعیان احمق هم خوشحال شدند. به این می گویند غربت. 

    پس در اینجا می بینیم که برنامه کلی اهل بیت یکی بوده است. نقش انسان و کرامت انسان. دلیل سکوت امام علی و سپس پذیرش حکومت و سپس صلح اما حسن و قیام امام حسین و ماجرای عدم قیام امام صالدق و عدم پذرش خلافت و ولایتعهدی از سوی امام رضا علیهم السلام فقط نقش انسان بوده است. 

    انسان است که اولا باید اعتراف کند به اینکه حکومت اسلامی لازم است. انسان مسلمان است که باید بفهمد و یقین کند که فقط امام است که حق حاکمیت دارد. و همین انسان مسلمان است که باید به مرحله ای برسد که تحت هیچ شرایطی حاضر نباشد جز زیر حاکمیت امام زندگی کند. انسان اساسا خلق شده که زیر سایه حجت خدا زندگی کند. 
    این همان امانت است که خدا بر دوش انسان گذاشته است. 
    إنا عرضنا الأمانة على السماوات والأرض والجبال فأبین أن یحملنها وأشفقن منها وحملها الإنسان إنه کان ظلوما جهولا.
    و صاحب این امانت امام است. وظیفه انسان هم صرفا رد کردن این امانت است
    إن الله یأمرکم أن تؤدوا الأمانات إلى أهلها

    خوب ما انسانها این وظیفه را فراموش کرده ایم. اما خیال می کنیم خودمان می توانیم از پس اقامه حاکمیت اسلام بر بیاییم. منظورم متقلبها نیست ها!
    منظورم همین افراد مومن انقلابی بسیار با اخلاص است که دلهایشان برای ایجاد حاکمیت اسلامی می طپد.  

    والا در همان زمان ائمه کم نبودند افرادی که قیام کردند. بر خلاف ادعای شما متقلب و شیاد هم نبودند و اتفاقا خالصانه درد دین داشتند. آرزویشان ایجاد حکومت بر اساس اسلام حقیقی بود. همین فرزندان عبدالله محض را امام صادق بسیار دوست داشت و مورد عنایت قرار داد. امام باقر خطاب به برادرش زید فرمود " یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین للقسط شهداء لله" و سپس فرمود ای زنید به خدا سوگند تو نمونه عمل به این آیه ای! . حسین بن علی صاحب فخ در زمام امام کاظم علیه مهدی عباسی قیام کرد. امام وقتی سر بریده صاحب فخ را دید فرمود :" مضی والله مسلما صالحا صواما آمرا بالمعروف و ناهیا عن المنکر ما کان فی اهل بیته مثله". 
    پس اتفاقا این قیام کننده ها نه تنها افراد بدی نبودند بلکه از نظر اعتقادی بشدت مورد حمایت اهل بیت بودند اما همین اهل بیت با قیامهای آنها مخالف بودند و حتی کشته شدن آنها را هم بیفایده می دانستند. چرا؟
    چون همین آدمهای خوب که درد دین داشتند دورشان افرادی بودند مساله دار بودند. البته آن قیام کننده های بیچاره که این را نمی دانستند. نتیجه قیامهای اینها شد انحرافات در تشیع. بعدها به صورت دهها فرقه از زیدیه و نظایر آن. که حتی بعضا حکومت هم بعدها تشکیل دادند. نظیر ادریسیان و فاطمیان و نظایر آنها. 
    این فقط امام است که می تواند بگوید چه کسی واقعا شیعه است و چه کسی نیست. چه کسی واقعا یقین دارد که زندگی خارج از حکومت امام ناممکن است و چه کسی صرفا وانمود می کند یا خیال می کند که شیعه است. وقتی که این قوه تشخیص وجود نباشد البته قهرا انحراف وارد در قیام و انقلابی می شود ولو انگیزه قیام کنندگانش بسیار خالص باشد. 

    اما همانطور که انتطار داشتم به تله افتادید و حدیث مشهور تکلیف غیبت را متذکر شدید! بسیار هم عالی!
    اما اولا این رواه احادیث مگر قرار نیست رواه احادیث باشند؟ یعنی قرار است از پیش خودشان چیزی ابداع نکنند و حدیث امامان را به مردم انتقال دهند. حالا شما بفرمایید در کجای این احادیث دستور به قیام و تشکیل حکومت آمده است که مثلا رواه احادیث آن را بتوانند بیان کنند؟ بر اساسی کدام حدیث؟

    ثانیا: اگر قرار است به قول شما دایره این رواه احادیث را اینطور گشاد کنیم و اجتهاد را هم بیاوریم وسط  مفهوم رواه احادیث، به نظر شما دیگر آیا احتیاجی به امام هست؟ خوب تکلیفتان معلوم است بروید تا قیام قیامت همینطوری زندگی کنید! امام دیگر می خواهید چکار؟اگر زمان امام صادق لیه السلام امام شاگردانش را می آزمود تا ببیند آنها احادیث و آموخته هایشان را به یاد دارند و می توانند با استفاده آنها برای مردم فتوا دهند قصه دیگری بود. زیر نظر خود امام.  نه این وضع فعلی. 

    ثالثا: احادیث که همینطوری قابل استفاده نیستند. باید کلی دانش حدیث شناسی و اصول و رجال امثال آن را افراد یاد بگیرند! مگر نه؟ خوب با این حساب می بینید که از زمان آغاز غیبت کبری تا الان حجم فقه و اصول همینطوری زیاد شده است! بی آنکه حدیث دیگری زیاد شود! ما در این هزار سال دایم در حال تولید دین بوده ایم. الان شیخ طوسی زنده شود در مقابل مراجع فعلی یک بیسواد است. نه کفایه خوانده و نه جواهرالکلام و نه معالم و نه مطول و.. و اینطوری هر کسی آمده چیزی اضافه کرده است که طلاب بعدی ناچارند آن مطلب را بخوانند!  و هر کسی حاشیه می نویسد بر حاشیه حاشیه نویس قبلی! در اینجا آن وقت آقایان بدشان می آید که دشمن شیعه و طرذفدار بهاییت مانند ادوارد براون می آید و با ذکر این مسائل ، ماجرای آب آبگوشت خرگوش ملا نصرالدین را مثال می زند!

    خوب تا کی این وضع را می خواهید ادامه دهید؟ کی قرار است بروید و بگویید یابن الحسن، ما دیگر نمی توانیم با احادیث موجود ادامه دهیم. آقا خودتباید بیایی. 
    اما کسی حاضر نیست به این اعتراف. 

    اگر همان مردم زمان مغول  و قاجار و دیگران حاضر بودند به این اعتراف در ظهور تاخیر نمی افتاد.دچار تیمور لنگ و مشروطیت نمی شدند. 

    مردم هر زمان که روزگارشان سخت می شود می گویند امام را می خواهند. پس امام را می خواهند برای آنکه امنیتشان را تامین کند یا معاششان و رفاهشان را هموار کند. خوب این مردم چطور خواهند توانست وقتی ظهور واقع می شود گا به پای امام در آن نبرد عظیم و نفسگیر جهانی و آنهمه فشارهای همه شیاطین عالم دوام بیاورند؟ این مردم همان اهالی کوفه اند. البته که در این شرایط به لطف خدا ظهور واقع نمی شود و آن امتحان سخت تکرار نمی گردد. به این می گویند بدا. وقتی که خدا رحمتی را از مردم به خاطر آنکه لیاقتش را ندارند سلب می کند. البته یک بدا هم هست که خدا عذاب را بر می دارد اگر مردم شایستگی نشان دهند.
    و این غیبت است که یک عذاب است.تا مردم عذاب را باور نکنند نجات از آن ناممکن است. مردم مرتب هر چه زمان عوض می شود  تغییرات جدید می آید اسمش را پیشرفت می گذارند و سعی می کنند خود را با آن هماهنگ کنند!
     فلما رأوه عارضا مستقبل أودیتهم قالوا هذا عارض ممطرنا بل هو ما استعجلتم به ریح فیها عذاب ألیم..

    اما مردم عذاب را نمی بینند. شبیه قوم نوح علیه السلام.  مردم دارند زندگی خودشان را می کنند و هر چه هم فشار بیشتر می شود باز هم ترجیحا خودشان را تطبیق با شرایط می دهند!حالا چه به صورت انجمن حجتیه ای و چه به صورت تشکیل حکومت. 
    اگر مردم متوجه می شدند این زندگی در غیبت یک عذاب است با جان و دل حاضر می شدند سختی های ظهور را بپذیرند و بگویند خدایا مهدی را برسان هر بلایی که می خواهد سرمان بیاید بیاید. ما آماده ایم. آن وقت ظهور حاصل می شد و البته بلا ها هم دفع می شد. درست کاری که قوم یونس علیه السلام کردند.

    آقای عزیز!
    منظورم این است باید لحظه ای برسد که مردم همه دست از زندگی بکشند. با یقین بگویند خدا ما دیگر یکی از نعمتهای تو را بدون حاکمیت امام نمی خواهیم.  نمی رویم  منتظر می مانیم که مهدی برسد. این انتظار واقعی است. اما والله همان لحظه ظهور واقع خواهد شد. 

    اما می دانم آنقدر برایتان زتدگی در غیبت جا افتاده است که این حرفها را دیوانگی می دانید. آری. نوعی دیوانگی است. بخدا قسم می رسد بزودی زمانی که همه معتقدان به مهدی را دیوانه بنامند. 

    یکبار سیاحت غرب آقا نجفی قوچانی را بخوانید. او هم این معنا را فهمیده بود. در هنگام ظهور حتی اهل بهشت هم حاضرز به زندگی در بهشت نیستند جز با حاکمیت امام روی زمین و فرج او و بر خود هموار نمی کنند در بهشت آسوده باشند در حالی که امام در دنیا غریب است. 

    اما تا وقتی شما هدایت را در این می بینید که خیال می کنید یک زمانی امام خواهد آمد و عجالتا تا آن زمان باید خودمان راهی برای پیاده کردن اسلام پیدا کنیم، ظهور واقع نمی شود.( دقیقا اشتباهی که امثال امام خمینی مرتکب شدند) چون زمان ظهور دست شما است. امام که قرنها است پشت در منتظر شما است. لازم نیست در مقابل ظلم در دنیا سکوت کنید. لازم است کل این دنیا را یکجا نفی کنید. همانطور که بچه از اساب بازی هایش خسته می شود و بهانه مادر را می گیرد از این اسباب بازیها خسته شوید و امام را صدا بزنید. همه اساب بازیها را پرتاب کنید. بروید بهانه مهدی بگیرید. 

    از ماجرای بیغت مردم با امام علی علیه السلام درس بگیرید. ابتدا نفی حکومت غیر امام و سپس رفتن در خانه او. این معنای لااله الاالله است. 
    اما با وضع فعلی نه. ظهور در گار نیست. نقل معتبر است که در همین مسجد جمکران خودمان امام به کسی فرمود اگر شیعبان ما فقط به اندازه آب خوردن ما را می خواستند در ظهور ما تاخیر نمی افتاد. 

    دیگر حرفی ندارم. یعنی بیش از این نکارنده ضعیف ساخته نیست. 
    اما اگر خدایی هست و چیغمبری هست و امامی هست، مغنیش این است که زندگی ما خارح از حاکمیت امام حرام است. 

    باز هم به جای گفتگوی سازنده، بحث به کشیده شد.

    تا شرایط اینطوره لزومی به ادامه نمی بینم.

    به قول حاج آقا... :

    شما راحت باش!

  • مسعود به من
  • پذیرش حقیقت سخت است. درکت می کنم. 
    این آقایی که اینقدر خوشگل! بحث را مطرح کرده اند و کار امام خمینی ره در تشکیل حکومت اسلامی را غلط دانسته اند!!

    هرچقدر حرف ایشان را خواندیم، حتی یکجا نفرمودند وظیفه ما چیست؟

    شعار های شما خوش رنگ و لعاب است اما چون راهکاری ارائه ندادید ارزشی ندارد.

    شاید راهکار شما این است که به جای تشکیل حکومت اسلامی، برویم در غارها و برای تعجیل ظهور دعا کنیم !؟!!
  • مهدی مهدوی
  • میفرمایید گرگ صفتان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حتما یادگار امام راحلمان هم جزو همان ها محسوب فرمودید ما که جز یاران اماممان چیزی ندیددیم .شما حتما چشم بصیرت شیطانی دارید
    پاسخ:
    ملاک ما عملکرد افراد است!
    نه فامیلی آن ها....
  • مسعود به روح الله
  • همانطور مگرر نوشتم و نخواندید وظیفه شما فقط یک چیز است:
    نامید کردن خودتان و مردم از زندگی خارج از حاکمیت امام.  به مردم بگویید باید ایمان بیاورند که دیگر بدون امام نمی توانند حتی نفس بکشند. 
    فقط یک لحظه کار می برد. اما همه با هم باید به این احساس خفگی برسند. 
  • مسعود به روح الله
  • ضمنا در مورد غارها درست گفتید. البته نه برای زندگی در غارها. بلکه برای فرار از زندگی. شیعه هر وقت زندگی را کنار گذاشت و یکسره به تضرع و زاری پرداخت ظهور فورا حاصب خواهد شد.
    اما تا سر سوزنی ولو یک دقیقه امید و علاقه و امکان زندگی خارج از حاکمیت مهدی علیه السلام در اذهان ما باشد ظهوری در کار نیست. 
    بباز هم تکرار ماجرای طوطی و بازرکان که ذکرش رفت. بفهمیم چرا حضرت زهرا علیها السلام از سقیفه تا زمان مرگ یکسره در حال عزا و ماتم بود...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی