با عـــــــــــــــــــــــــــــــین

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی

قدیس سازی/لجن مالی...

يكشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۳۴ ب.ظ

بدا به حال آنان که کینه مندانه،شتابزده،عقده مندانه،رذیلانه،بدون پشتوانه عقل و منطق و بدون حضور وجدان و عاطفه بر کرسی "قضاوت"

می نشینند و با قضاوت های بی اعتبار خود،گاه در روند قدیس سازی های قلابی و گاه در جریان به لجن کشیدن پاکترین ها قرار میگیرند و نهایتا همه ارزش ها را لکه دار و مخدوش می کنند.

(نادر ابراهیمی-ابوالمشاغل-صفحه31)


نظرات  (۲)

  • یک بیسواد افراطی منحرف
  • من که کلا متوجه منظور این پست شما نشدم. امیدوار بقیه خوانندگانتان باهوشتر باشند و بفهمند چی به چی است. 
  • یک بیسواد افراطی منحرف
  • تجزیه ایران مثل هر امپراطوری دیگری قطعی و غیر قابل اجتناب است. همانطور که حفظ اتحاد بریتانیا و یا اسپانیا و یا چین و یا روسیه و.. هم ممکن نیست و همه آنها هم روزی تجزیه خواهند شد. مگر به یک شرط. که در این مقاله خواهد آمد. 
    اما چرا؟
    چون دلیل تشکیل همه امپراطوریها وجود امپراطور است. یعنی کسی که مالک الرقاب سرزمین باشد. مثلا فرقی نداشت که یک نفر روس باشد یا چچنی و یا تاجیک یا تاتار. مهم این بود که تبعه تزار روسیه باشد. ملیت مساوی اعلام وفاداری به شخص امپراطور بود. وقتی امپراطوری از بین رفت، روسیه هم بلافاصله در آستانه تجزیه شدن قرار گرفت. اما روی کار آمدن لنین و بعد از آن استالین مجددا کشور را نجات داد. چرا که مجددا مهم نبود که چه ملیتی داشته باشی یا اهل کدام جمهوری شوروی باشی. مهم این بود که کمونیست و وفادار به حزب باشی. ملیت شوروی به معنای وفاداری به حزب کومنیستر شوروی بود. اما با تضعیف کمونیسم و ماجرای نظریه گلاسنوس گورباچف، این وفاداری از بین رفت و طبعا کشورش هم در عرض چند روز تجزیه شد. چرا که وفاداری به زبان و نژاد جای وفاداری به ایدئولوژی را گرفت. الان هم خود کشور روسیه تنها با اتکا به اکثریت هشتاد درصدی جمعیت روس زبان در روسیه و با سرنیزه و. قدرت بزور کشورش را متحد نگاهداشته و لهذا پوتین عملا رویکردی تزار گونه را پیش گرفته است. رویکری که اگر نباشد اول از همه چچن و بعد بلافاصله سایر جمهوریها تجزیه می شوند. 

    دموکراسی تنها در شرایط وجود کشوری با حاکمیت ملی و ملتی همگن از نظر فرهنگی و زبانی و اقتصادی قابل تحقق است. لهذا کشورهایی که ظاهرا دموکراسی را حاکم کردند اول از به فکر ایجاد همین همگنی و یکسان سازی جمعیتی بودند. (*پارورقی را ببینید) 
    اما اگر دموکراسی در کشوری دارای جند ملیت برگزار شود اولین نتیجه آن این است که هر ملیت صرفا به نمایندگانی از جنس خودش رای می دهد و همیشه کسانی رای می آورند که بر گرفتن حق آن ملیت از حاکمیت تاکید کنند! نتیجه این مساله هم البته تجزیه کشور است. 

    اما در ایران هر بار یک دیکتاتور و شاه به طور سنتی وحدت را برقرار کرده است و در فاصله زمانی بین شاهان کشور دچار تجزیه فترت شده است. مثل تجزیه کشور بعد از مرگ ابوسعید ایلخانی تا آمدن تیمور لنگ و بعد از مرگ شاهرخ تیموری تا روی کار آمدن صفوی. و آخرین مورد آن تجزیه ایران بعد از مرگ نادرشاه و سپس کریمخان زند. اما این وحدت مجددا با خونریزیهای آغا محمد خان قاجار لعنه الله به دست آمد. که گر چه او را باید در پستی و جنایت پیشگی از نوادر تاریخ به حساب آورد اما باید اعتراف کرد که اقدامات او عملا سبب وحدت ایران شد. و جای تاسف که وحدت سیاسی از چنین راهی به دست آمد. حال آنکه کریمخان پیشتر وحدت را با روشی بسیار انسانی تر حاکم کرده بود. 

    اما به هر حال شاه ایران لقب شاه شاهان داشت و این در حالی بود که هر ایالت برای خودش فرامانفرمایی در حد شاه داشت. شاه ایران هم شاه همه آنها بود. با ایجاد مشروطه و قانون اساسی و ایجاد زبان واحد و رسمی اولین نشانه های اختلاف بروز کرد. در حدود انقراض قاجاریه ایران عملا تجزیه شده بود و گر چه حکومتهایی مثل نظام وافی در کرمانشاه و میرازا کوجک خان در کیلان و خیابانی در آذربایجان و پسیان در خراسان و خزعل در خوزستان و سمیتقو در کردستان دعوای زبانی و مذهبی نداشتند اما تمایل به ایجاد حکومت در در همه آنها دیده شد . چیزی که ولو خود این افراد خواهانش نبودند و نباید شهیدی مانند خیابانی یا میرزا کوچک را با سمیتقو مقایسه کرد اما نتایج کار آنها چند دهه بعد به صورت کینه های قومیتی تشدید شد.
    آمدن رضاخان دیکتاتور مجددا وحدت را تضمین کرد. باز هم فرقی نداشت کسی کرد یا بلوچ یا فارس باشد. مهم وفاداری او به اعیلحضرت دیکتاتور بود. با رفتن رضاخان بلافصله حکومت قاضی محمد در کردستان و پیشه وری در آذربایجان شکل گرفت که اولین مطالبه رسمی استقلال بر اساس قومیت بود. 
    اما یک چیز سبب شد که مردم چه در کردستان و چه آذربایجان مجددا به دامن ایران برگردند و آن این که حکومتهای جدیدشان کمونیست و ضد دین و مایل به شوروی بودند. مخصوصا احساسات مذهبی مردم آذربایجان با وفات مرجع تقلید شیعه مرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی اعلی الله مقامه الشریف تشدید شد و کار به جایی رسید که بچه های آذربایجان کتابهای درسی را که به زبان مادریشان بود پاره می کردند و کتاب فارسی ایران را با افتخار در دست می گرفتند و به استقبال شاه به عنوان نماینده ایران و حکومت مدعی تشیع و اسلام رفتند. چیزی که البته شاه احمق پهلوی به حساب علاقه مردم به خودش گذاشت.
    اما شاه توانست با احیای دیکتاتوری مجددا وحدت کشور را تضمین کند. در سال 57 که ملت خواهان رفتن او بودند او به درستی هشدار می داد که با رفتن من ایران ایرانستان خواهد شد. البته عده ای حرف او را تهدید تلقی کردند اما حرف درستی بود.
    با گذشت کمتر از از چهل روز از پیروزی انقلاب اسلامی کردستان سر به شوروش برداشت به بهانه ظلم قوم فارس! آذربایجان صحنه شورش خلق مسلمان شد. در سیاهکل و آمل درگیری های جدی پیش آمد. خلق عرب و خلق بلوچ سر به شورش برداشتند. در ترکمن صحرا هم نا آرامی و اغتشاش پیش آمد همه به خاطر اینکه دیکتاتور رفته بود.

    اما امام خمینی توانست بلافاصله و با داشتن سرمایه دهها میلیونی طرفدارانش ایدئولوژی حاکمیت اسلام را حاکم کند. در سخنان امام خمینی کمترین حرف از ملیت می بینید. این کار بسیار حساب شده و دقیق بود. با اظهار ایجاد وحدت اسلام و حکومت اسلامی بود که پیشمرگان کرد مسلمان به صحنه آمدند. اسلام بود که مانع شعله کشیدن اختلافات در بلوچستان شد و مخصوصا تشیع بود که آذربایجان و خوزستان را آرام کرد. امام خمینی حتی از تاکید بر شیعی بودن انقلاب و حاکمیت خودداری می کرد تا مبادا بین شیعه و سنی اختلافی ایجاد شود. صرفا بر اجرای شریعت و مبارزه با طاغوتها و اجرای احکام اسلام تاکید داشت. حتی اسلام به صورت شعاری برای ایجاد وحدت اسلامی در آمد. تصویر امام خمینی از مورو در فیلیپین تا پولبساریو در غرب آفریقا و از کشمیر تا تانزانیا بر دیوار خانه مسلمانان نصب شد. 

    البته نیازی به تذکر نیست که نتیجه دور شدن از شعار حاکمیت اسلامی، نفوذ ایران را در کشورهای اسلامی از بین برد و مسلمانانی که تحت تاثیر انقلاب اسلامی ایران پر از شور و شوق و مطالبه حکومت اسلامی شده بودند با نا امید شدن از ایران به سرعت جذب گرایش های وهابی و سلفی شدند. در حقیقت رویکرد حکومت ایران بعد از جنگ سبب شد که امروز داعش شکل بگیرد. امروز تصاویر امام خمینی و نفوذ ایران تنها در اقلیت شیعه در دنیا وجود دارد اما در عوض غرب ترکیه و شخص اردوغان را به عنوان نماینده بزرگ اسلام در دنیا علم کرد. داستانی که ذکر دردهایش دهها مقاله می طلبد...

    با تضعیف تدریجی اسلام و ایدئولوژی حکومت اسلامی در ایران بعد از شهادت امام خمینی و گسترش سکولاریسم و ترویج مفهوم جامعه مدنی مخصوصا بین اقشار تحصیلکرده و نخبگان، این مایه وحدت در خطر جدی قرار گرفت. در جامعه مدنی اشتراکات مدنی مهمترین حامل وحدت است حال آنکه در ایدئولوژی اسلام کرد و ترک و فارس برابرند و برتری فقط به تقوا است. با مطرح شدن جامعه مدنی بدیهی است که ترک زبان با هم احساس ملیت بیشتری داشته باشند تا با فارسها و کردها هم با خودشان. همینطور بلوچها و عربها. تنها عامل پیوند دهنده آنها با قوم فارس فقط اسلام است. اما اگر قرار شد حکومت کشور عملا به سمت سکولاریسم پیش برود نباید انتظار داشت که یک ترک بین خودش و فارس پیوندی احساس کند. کردها که وضعشان باز هم خطرناکتر است و مخصوصا دلیلی نمی بینند که با فارس شیعه احساس ملیت کنند. چرا که با معیار سکولار، ملیت عملا در اشتراک زبانی دیده می شود. پس چرا مردم ترک زبان ایران با ترکیه و آذربایجان احساس اشتراک بیشتری نداشته باشند تا با فارسها؟ قطعا معیارهای جامعه مدنی در اینجا به نفع تجزیه طلبان است. 


    لهذا جای تردید نیست جریان موسوم به اصلاح طلبی، دانسته یا ندانسته و البته به نظر نگارنده کاملا آگاهانه و عامدانه و با دستور از سوی بیگانه با مطرح کردن مفاهیم لیبرالی و جامعه مدنی مستقیما وحدت سیاسی ایران را هدف قرار داده است. 

    امروزی خبر ترسناکی منتشر شد که اصلاح طلبان در فعالیت انتخاباتی خود ایران را به 12 منطقه قومیتی و سیاسی تقسیم کرده اند که زنگ خطری بسیار جدی و هولناک است چرا با پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات ملت سهم خواهی هر یک از این مناطق از حاکمیت کاملا قطعی و بدیهی به نظر می رسد. ما حتی در مجلس فعلی هم گاه و بیگاه متوجه رویکردهای قومیت گرایانه هستیم. مثل بیانیه آتشین نمایندگان ترک زبان علیه خطای برنامه فیتیله که واقعا کیفر سنگینتر از جرم بود. یا ماجرای رفتار نمایندگان خوزستان با احمدی نژاد که نشان از یک اتحاد منطقه ای قومیتی داشت. 

    طرح بسیار خطرناک استانی کردن انتخابات که مورد تایید عناصر دکان دو نبش اصولگرا و حضرات اصلاح طلب بود هم دقیقا برنامه ای با همین هدف بود تا نمایندگان استانهایی که دارای اکثریت مذهبی و یا قومی هستند همه از همان مذهب یا قومیت انتخاب شوند و برای مثال کاری کنند که زابل دیگر نماینده شیعه و فارس زبان در مجلس نداشته باشد و همه نمایندگان استان سیستان و بلوچستان سنی و بلوچ انتخاب شوند. به همین صورت در کردستان قروه و بیجار عملا از صحنه انتخابات حذف می شدند و در آذربایجان غربی بین کردها و ترکها درگیریهای خونین رخ میداد. و اگر نبود اقدام هوشمندانه مقامات عالی نظام و دستور قاطع ایشان به شورای نگهبان معلوم نبود درصورت تصویب این طرح چه اتفاقی برای کشور بیفتد.

    از خوانندگان این مطلب جدا می خواهم آنچه نوشته را به صورت خطری جدی تلقی کنند و از آن سرسری عبور نکنند. ایران در خطر فوری و در شرایط آرامش پیش از طوفان است و سکولارها مستقیما وحدت کشور را هدف قرار داده اند. اسلام تنها عامل واقعی وحدت بین مردم ایران است نه زبان فارسی که تنها زبان مادری کمتر از 60 درصد جمعیت ایران است. 
    اگر ادبیات سال 58 و تقاضا برای حاکمیت اسلام را زنده نکنیم کار ایران بزودی تمام خواهد شد و این یک تعارف نیست. 

    ================================================
    *
    آمریکا به خاطر صرفا یک اختلاف فکری و اقتصادی تجزیه شد در مورد بردگی. چرا که کشتی های حامل برده از آفریقا برده هایش را در ایالتهای جنوبی می فروخت و ایالت های شمالی برده کمتری گیرشان می آمد. لهذا به سرعت جنوبیها ثروتمندتر شدند و شمالیها نمی توانستند این وضع را تحمل کنند. لهذا دم از انحلال برده داری زدند تا این امتیاز را از چنگ جنوبیها در آورند. این بود دلیل واقعی جنگ انفصال والا برخلاف آنچه خوانندگان این متن در ذهن دارند خود لینلکن هم اعتراف کرده بود که هیچ اعتقادی به برابری نژاد سفید با نژاد سیاه ندارد و صرفا خواستار آزادی همه انسانها و برده های سیاه است! اما نتیجه جنگ انفصال و از بین رفتن برده داری در شمال و جنوب احاد آمریکا را برگرداند. ضمنا ایالت های آمریکا کمابیش از نظر ساختار جمعیتی مشابه هستند و اکثریتی سفید پوست اروپایی در کنار اقلیتی رنگین پوست هستند. گر چه همچنان در شهرهایی که اکثری سیاه پوست هستند درگیری و اختلاف هویتی وجود دارد.(** پاورقی دوم را ببینید) 

    همچنین فرانسه بعد از انقلاب کبیر بلافاصله اقدام به آموزش اجباری زبان فرانسوی و ریشه کن کردن سایر زبانهای رایج در آن کشور داد به طوری زبان سلتی عملا نابود شد و به این ترتیب وحدت فرانسه تضمین شد. در انگلیس همچنان و هر روز پر رنگتتر از دیروز بر نقش ملکه و تشریفات خاندان سلطنتی تاکید می شود با آنکه قانونا تشریفاتی هستند چرا که تابعیت ملکه بریتانیا تنها عامل حفظ وحدت بین ولز و اسکاتلند است و با حذف خاندان سلطنتی فورا حکومت بریتانیا فرومی پاشد. 



    ====================================================
    **
    و نکته ترسناکتر اینکه دیدید که در انتخابات ایران یکی از کاندیداها خواستار ایجاد فدرالیسم در ایران بود و بعدها آن را به خیال خودش به فدرالیسم اقتصادی تغییر داد! حال آنکه چنانچه در مثال جنگ انفصال آمریکا ذکر شد، وحدت اقتصادی شرط لازم برای وحدت سیاسی است. ایالات فدرال می توانند قوانین مدنی و کیفری و آموزشی متفاوت داشته باشند اما قوانین اقتصادی باید در سراسر کشور یکسان باشد. چنانچه در همه کشورهای فدرال به همین صورت است. اصلا کشورهایی هم که قصد ایجاد وحدت سیاسی دارند در اولین قدم نسبت ایجاد وحدت اقتصادی اقدام می کنند نظیر اتحادیه اروپایی یا کشورهای آسه آن یا بنلوکس. حال چگونه یک کاندیدا که ظاهرا ادعای نخبگی هم دارد در یک کشور متحد سیاسی خواستار تفرقه اقتصادی و فدرالیسم اقتصادی می شود؟ یک کشور با دو نظام اقتصادی که کشور نیست. گورباچف در سال آخر شوروی قوانینی را ایجاد کرد که بر اساس آن نظام اقتصادی مسکو و سن پترزبورگ از سایر منطق جدا شد و به جمهوریها اجازه استقلال اقتصادی دادند! نتیجه اینکار هم البته معلوم بود که چیست. 
    اما مطرح شدن چنین نظرات خطرناکی در ایران و آنهم در شرایط فوق العاده بحرانی منطقه چه دلیلی دارد؟ آنهم از تریبون صدا و سیمای حکومت مرکزی؟
    اگر مقامات عالی نظام دنبال نفوذی می گردند همین متن بهترین سرنخ را به ایشان می دهد.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی