سرسبز دل از شاخه بریدم ، تو چه کردی؟
افتادم و بر خاک رسیدم ، تو چه کردی؟
من شور و شر موج و تو سرسختی ِ ساحل
روزی که به سوی تو دویدم ، تو چه کردی؟
هر کس به تو از شوق فرستاد پیامی
من قاصد ِ خود بودم و دیدم تو چه کردی
مغرور ، ولی دست به دامان ِ رقیبان
رسوا شدم و طعنه شنیدم ، تو چه کردی؟
«تنهایی و رسوایی » ، « بی مهری و آزار »
ای عشق ، ببین من چه کشیدم تو چه کردی !
- ۲ نظر
- ۱۹ آبان ۹۳ ، ۱۷:۲۱