دست من جز به سرِ زلفِ تو جایی نرود
"فقد استمسک بالعروه وثقی" این است...
- ۱ نظر
- ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۰۷
دست من جز به سرِ زلفِ تو جایی نرود
"فقد استمسک بالعروه وثقی" این است...
تا شما خانه تان سمت شمال ده ماست
قبله دهکده مان سمت شمال است عزیز...
نمی دانم چرا این روز ها
تا این حد
طبع شاعرانه مان گل کرده است...!
تو نگو صدای من را نشنیده گوش هایت
نه صدای من "ظریف"است و نه تو "کری"عزیزم...
هر چند رسیده ست مکرر آیه
روزه به تن خلق بُود پیرایه
من روزه گرفتم که افطار کنم
با کاسه آش دختر همسایه...
پ.ن:این فقط یک شعر است!
شب به شب قوچی از این دهکده کم خواهد شد
مادّه گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد....
(حامد عسگری)