ارنست چگوارا:
دیگر نباید خفت...
- ۱ نظر
- ۰۶ مهر ۹۴ ، ۲۱:۱۴
من تا حالا عینک آفتابی نداشته ام!
نه اینکه چشمانم به نور خورشید حساس نباشد،
نه!
علتش این است که دوست دارم همه چیز را به رنگ خودش ببینم،
نه رنگی که یک شی ء دیگه به من تحمیل کند...
جانباز دیگری شعرخوانی میکند و میگوید: «آقا ما منتظریم شما حکمِ جهاد بدهید...» آقا با لبخند میگویند: «من که حکم جهاد دادم. منتها نه جهاد نظامی...» و از «جهاد فکری» و «جهاد تبلیغی» و «جهاد روحیهای» سخن میگویند.
پ.ن1:دوستان،بزرگان،عزیزان؛
متوجه هستیم که امام جامعه می گوید:"من حکم جهاد داده ام"؟!
نکند خدایی نکرده،روزی برسد که ما بابت این احکام جهادی باز خواست شویم...؟
پ.ن2:یاد فیلم حضرت امیر(سلام الله علیه)افتادم که جناب مالک اشتر در آخرین لحظه عمرش،حاضر نشد حکم امام جامعه اش به زمین افتد.
امیدواریم نسل مالک اشتر برای علی زمان هم همان گونه باشند که مالک اشتر برای علی زمان خودش بود...
ما گرد مداری از خطر میگردیم
تا صبح به دنبال سحر میگردیم
سوگند به لالهها، که همچون خورشید
زرد آمدهایم و سرخ بر میگردیم
مشکل اصلی بچه حزب اللهی در ساختن کرسی های آزاد اندیشی،
برخورد امنیتی فلان نهاد و بهمان ارگان نیست!
مشکل اصلی اینجاست که ما تصور می کنیم،خیلی بلدیم!
به سبب همین تفکر،سریع به تفکر مخالف،انگ مغلطه،التقاط و ... میزنیم.
هر زمانی که توانستیم ادب مباحثه را رعایت کنیم،آن وقت است که تمام اندیشه ها در بستری مطمئن و عقلانی،به درستی صیقل پیدا می کنند و آن تفکر ناب متولد خواهد شد...
تمدن اسلامی "آندلس"
با چند قرن سابقه،
با یک توافق احمقانه
به فنا رفت...
25 سال آینده را نخواهند دید...
پ.ن1:سید بزرگوار ما اینگونه بگوید،یعنی قطعا و جازما همان گونه خواهد شد.
پ.ن2:برویم برای آموزش زبان عبری.
به هرحال بعد از فتح اسرائیل،
تلاویو دفتر نمایندگی ولی فقیه نیاز ندارد؟