باور کنید اگر به
ظریف دسترسی داشتم،
به پایش می افتادم تا
درباره جنایت های اخیر رژیم صهیونیستی موضع بگیره...
- ۱ نظر
- ۱۸ تیر ۹۳ ، ۱۴:۴۵
باور کنید اگر به
ظریف دسترسی داشتم،
به پایش می افتادم تا
درباره جنایت های اخیر رژیم صهیونیستی موضع بگیره...
والله قسم
دیگه شکی ندارم،
که نتیجه 7 بر 1 فوتبال دیشب
بی ارتباط با حمله امروز صبح رژیم نجس صهیونیسم نیست...
به مناسبت فتنه 78
از دوستان عزیز دعوت میکنم
مستند کوتاه "آزادی توطئه"
کاری از سفیر فیلم
که درباره اوضاع روزنامه های دوران اصلاحات هست،
تماشا کنند...
آیت الله هاشمی رفسنجانی:
لازم بدانیم برای همکاری با آمریکا در عراق برنامه ریزی میکنیم!
منبع:خبرگزاری فارس
امام خامنه ای(مد ظله العالی):
امروز یک عدهاى در بخشهاى مختلف دنیاى اسلام بهنام گروههاى تکفیرى و وهابى و سَلَفى، علیه ایران، علیه شیعه، علیه تشیع، دارند تلاش میکنند، کارهاى بدى میکنند، کارهاى زشتى میکنند؛ اما اینها دشمنهاى اصلى نیستند؛ این را همه بدانند. دشمنى میکنند، حماقت میکنند اما دشمن اصلى، آن کسى است که اینها را تحریک میکند، آن کسى است که پول در اختیارشان میگذارد، آن کسى است که وقتى انگیزهى آنها اندکى ضعیف شد، با وسایل گوناگون آنها را انگیزهدار میکند؛ دشمن اصلى، آن کسى است که تخم شکاف و اختلاف را بین آن گروه نادان و جاهل، و ملت مظلوم ایران مىافشاند؛ اینها آن دست پنهانِ سرویسهاى امنیتى و اطلاعاتى است.
دشمن اصلى آن دشمن پشت پرده است، آن دست نهچندان پنهانى است که از آستین سرویسهاى امنیتى بیرون مىآید و گریبان مسلمانان را میگیرد و آنها را به جان هم مىاندازد.(سالگرد رحلت امام خمینی-1393/3/14)
بعضی از انسان های منحوسی که دیروز
جلوی پای رهبر عزیز انقلاب بلند شدند
و شعار "خامنه ای رهبر" سر دادند،
سال 88 در حال سوزاندن عکس مبارک ایشون بودند.
پ.ن1:
جنگ زد نعره ولی پنجره ها را بستید
به غنایم که رسیدیم به ما پیوستید پ.ن2:بگذریم که فقط 1105 روز دیگه مونده تا دیگر نبینیم بعضی ها را...
رییس جمهور برزیل: می دونید این نتیجه یعنی چه ؟
یعنی تسلیم قدرتهای بزرگ در برابر ملت ما...
دکتر احمدی نژاد برایم دعا کرد که:
1)در ظهور امام عصر (عج الله تعالی فرجه) جزو جوانان فعال باشم.
2)در اداره حکومت و دولت ظهور، از سربازان جان به کف امام(عج الله تعالی فرجه) قرار بگیرم.
پ.ن:نمی دونم چرا یکباره یاد این پست خیلی قدیمی افتادم:
انصافا فقط این غزل (از حضرت سعدی) میتونه
حس و حال من
بعد از دیدار طولانی ام
با سردار عدالتخواهِ عزیزم
توصیف کنه...
از در درآمدی و من از خود به درشدم | گویی کز این جهان به جهان دگر شدم | |
گوشم به راه تا که خبر میدهد ز دوست | صاحب خبر بیامد و من بیخبر شدم | |
چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب | مهرم به جان رسید و به عیوق برشدم | |
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق | ساکن شود بدیدم و مشتاق تر شدم | |
دستم نداد قوت رفتن به پیش دوست | چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم | |
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم | از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم | |
من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت | کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم |
او را خود التفات نبودی به صید من | من خویشتن اسیر کمند نظر شدم |