تاوان تکیه کردن به غیر خدا...
جمعه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۳، ۰۴:۳۶ ق.ظ
برادران یوسف وقتی می خواستند یوسف را داخل چاه بیندازند، یوسف لـبـخـنـدی زد!
یهودا پرسید: چرا می خندی؟ اینجا که جای خنده نیست!
یوسف گفت:
روزی در این فکر بودم که
چطور کسی میتواند به من اظهار دشمنی کند با وجود این که برادران نیرومندی چون شما دارم...
اما حالا می بینم که خدا همین برادران را بر من مسلط کرده
تا بدانم غیر از خــــدا تکیه گاهی نیست!
و
این
چاه
نشینی ِ
امروز من
تاوان ِ
تکیه
کردن
به
غیرخداست!
یهودا پرسید: چرا می خندی؟ اینجا که جای خنده نیست!
یوسف گفت:
روزی در این فکر بودم که
چطور کسی میتواند به من اظهار دشمنی کند با وجود این که برادران نیرومندی چون شما دارم...
اما حالا می بینم که خدا همین برادران را بر من مسلط کرده
تا بدانم غیر از خــــدا تکیه گاهی نیست!
و
این
چاه
نشینی ِ
امروز من
تاوان ِ
تکیه
کردن
به
غیرخداست!
- ۹۳/۰۶/۱۴