چشم وا کردند این خفاش ها...
مـهـربانـی مـی کـنـنـد این روزهـا کـلاش هـا
دسـتـه جـمعی سـمـت مسجد می روند اوباش هـا
لات هـای ایــن مـحـل تا آمـدی عـاقـل شـدنـد
دلـبـرم...! حـسـن خـتـام خـشـم هـا، پـرخـاش هـا
رد شـدی از برگ هـای خـشـک پـایـیـزی و بـعـد
جـنـگ بـرپـا شـد مـیـان تـک تـک فـراش هـا
چشـم هـایت سبز یا آبی ست؟ یا تـلـفـیـقـی است؟
چـشـم هـایـت سـوژه شـد بـیـن هـمـه نـقـاش هـا
از زمـانـی کـه نـگـاهـت را به باغ انـداخـتـی
رز بیرون میدهـد از شاخـه هـا خـش خاش هـا
آمـدی امـواج صـوتـی بـیـن شـان مـنـســوخ شـد
با ورودت چـشــم وا کـردنـد ایـن خـفــاش هـــا
سـیـنـدرلای مـنـی ... هـر روز دعـوا می کـنـنـد
بـر سر یک لـنـگ ِ کـفـش تـو هـمـه کـفـاش هـا
گـفـتـه ای مـثـل بـرادر دوسـتـم داری ولــی ...
کـاش مــن یـار تــو بـودم، مـابـقـی داداش هـــا
کـاش می مـانـدی کـنـارم، کاش... امـا رفتی و...
شـعـرهـایـم پر شـد از اما... اگـرهـا، کاش هـا...
- ۹۳/۰۵/۱۸