آدم است دیگر!
گاهی اوقات
دلش برای رفقای شهیدش تنگ می شود.
پ.ن:انگار اسم ما از این لیست حذف شده است...
- ۰ نظر
- ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۴۷
آدم است دیگر!
گاهی اوقات
دلش برای رفقای شهیدش تنگ می شود.
پ.ن:انگار اسم ما از این لیست حذف شده است...
شرط پدرت بود مهندس شوم آخر!
ما شاعرکان را چه به سینوس و کسینوس...
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
درشعر من حقیقت یک ماجرا کم است
تا این غرل شبیه غزل های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است
گاهی ترا کنار خود احساس می کنم
اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است
خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است...
دشت مان گرگ اگر داشت نمی ترسیدیم
نیمی از گله ما را سگ چوپان خورده....
پ.ن:برداشت سیاسی،آزاد!
دست من جز به سرِ زلفِ تو جایی نرود
"فقد استمسک بالعروه وثقی" این است...
تا شما خانه تان سمت شمال ده ماست
قبله دهکده مان سمت شمال است عزیز...