پنهانی های الهی

خدا هرکس که دوست داشته باشد،

پنهانش میکند....

جا رختی!

پیراهن خالی تو بر جا رختی

عطری که پریده از تن رو تختی

سالی که بد است،از زمستان پیداست

آغاز هزار و سیصد و بدبختی

آرامش وارونه!

دلم "آرامش" وارونه میخواهد!

یعنی"شــ مــ ا ر ا"

خسته ام!

خسته ام، مثل یتیمی که از او فرفره ای

بستانند و به او فحش پدر هم بدهند ...

سرباز دل!

سرباز دلم را که دزدید،

فهمیدم

او هم وابسته

به جیش العدل است...

تجویز دکتر!

تجویز دکترم فقط آن قرصِ ماه توست!

این درد سخت،بی تو مداوا نمی شود...

فارسی میگویم!

فارسی میگویم اما ترک میفهمد فقط!

قهوه هرچه خوب باشد،باز چایی بهتر است...

قانون های مزخرف!

دلیل دوست نداشتنت،

دوست داشتن هایم بود!

اینجا قوانین

خودش را دارد....

درود بر دیکتاتور!

مستعمره شدن دیگران

عشق نام دارد...!

پس من هرگز شعار

استقلال سر نخواهم داد!

عهدنامه‌ی مفصل، پاریس،

 گلستان و ترکمانچای،ژنو با من ببند

نه اصلا بیا و در من مداخله نظامی کن

اگر حکومت تو

بر این دل

استبداد است

پس درود بر دیکتاتور...!

تصادف های خوب!

هر تصادفی به انسان آسیب وارد نمیکند!

مثل تصادف با آغوشت....