تقریبا
ساعت 18:40 از گزینش فلان دانشگاه تماس گرفتند که ما ساعت 19
میایم خونتون!
فکر کردن الان باید کلی جا بخورم!
ولی خداروشکر من چیز پنهان شده ای ندارم.
بگذریم که کلی هم با هم شوخی کردیم و
کلی هم بابت عکس آقای احمدی نژاد سوال جواب دادیم!
اما در کل انسان های مومن و جالبی بودند.
امروز سالگرد شهادت جناب مختاره(سلام الله علیه).
فردی که در اوج قدرت و باهوشی
به انحراف از جریان امامت متهم شد!
فردی که در روزهای آخر عمرش،
بین دوستان خود هم با لباس نظامی حاضر می شد!
فردی که لحظه شهادتش فقط چند نفر محافظ داشت...
پ.ن:و الله قسم نخواهیم گذاشت
وقایع دردناک تاریخ تکرار شود.
ماحصل مناظره امشب بنده:
برادران حزب اللهی ما
کم صبر شده اند!
اصلا تحمل شنیدن حرف مخالف را ندارند.
امیدوارم این مشکل هرچه سریع تر بر طرف شود
و الا آینده درخشانی برای این جمع تصور نمیکنم...
چند ساعت دیگر مناظره شروع خواهد شد!
امشب صحبت هایی دارم برای گفتن که
فکر نکنم هیچ فردی در کشور ازش خبر داشته باشد...
باز که
عمار پندار ها به لرز افتادند!
آخ آخ دوست دارم وقتی می بینم
بعضی ها از سایه دکتر ما هم مثل چی میترسند...
کِی به انداختن سنگ پیاپی در آب
ماه را می شود از حافظه ی آب گرفت؟!
پ.ن:اصلا ربطی به دکتر عزیزم نداره ها!!!
امروز دوستم زنگ زده،
میگه چقدر میدی
دارن میان دربارت تحقیق کنند،
چیزی نگم
که احمدی نژادی هستی؟؟
من هم بهش گفتم
افتخار دنیا و آخرتم همینه!
جز این چیزی ندارم...
با افتخار میگویم
من دیروز دست کسی را بوسیدم
که
دست امامم را بوسیده.
پ.ن:الحمد لله...
دریافت